ملکه پری توجه شیلا را از سر به پا تماشا می کند. پس از آن او رفت. شیلا دوباره با پر جنب و جوش بازی کرد اما متاسفانه او تضعیف شد. شیلا سقوط کرد وقتی که او جعلی گوش می کند ملکه پری آن را می بیند. او بسیار عصبانی بود.
"مرد! چطور به اینجا رسید؟ چه کسی او را آورده است؟ " پیو، پله و پلاپ، لرزیدند.
"ما، ملکه،" آنها عصبی پاسخ دادند.
"این یک نقض است اگر کسی این مکان را می داند، این مکان دیگر امن نیست. شما باید به شدت مجازات کنید، "ملکه پری خشم گریه کرد. شیلا، که همچنین می ترسد خودش را به جلو ببرد.
"آنها بی گناه هستند، ملکه. من کسی هستم که آنها را مجبور کردند مرا اینجا بیاورند
"سپس شما باید در جای خود مجازات شوند!" ملکه پری فرو ریخت. شیلا به یک وان بسته بسته شد. او برای نیم ساعت آب پز می شود. اما هنگامی که آتش روشن شد، هیچ حرارتی احساس نمی شد.
"بیا! امتحان را گذراندید، "ملکه پری گفت.